کتاب سرمایهداری، میل و بردگی: مارکس و اسپینوزا از فردریک لوردون از ما میپرسد: چرا وقتی میدانیم بخش مهم ارزش افزوده و محصول کارمان در نهایت از دیگری است، به کار هر روزه تن میدهیم؟ چرا برای این کارخانه/ شرکت کار میکنیم؟ چرا هر روز خود را مشغول تحقق اهدافی میکنیم که نقشی در تعیینشان نداشتهایم؟ چرا باید به قواعدی تن دهیم که به رسمیت نمیشناسیم و خوب درک نمیکنیم؟ فردریک لوردون در کتاب خود « سرمایهداری، میل و بردگی: مارکس و اسپینوزا» تلاش میکند با پیوند دادن آرای مارکس با مفاهیم، قضایا و تعاریف اسپینوزا به این سوالات جواب دهد. چنین ترکیبی از یک فیلسوف متاخر و دیگری که در قلب مدرنیته جای دارد بسیار خطرناک به نظر میرسد. با این حال لوردون این خطر را به جان خریده است.
چنین ترکیبی منجر به صدور این حُکم شده که فهم سرمایه داری متأخر، منوط به درک گذرهای عاطفیِ ساختارهایش است. مختصر اینکه، در نسخۀ پسافوردی سرمایه داری، استخدام و رابطۀ ناشی از آن دیگر برای صِرف زنده ماندن و بازتولید قوای کار تحمل نمی شود، بلکه برای دستیابی به چیزهایی بیشتر، خواسته می شود. کارکنان و به بیانی فراگیرتر، مستخدمان حاضر در گذر متأخر سرمایه داری، نه فقط انرژی عضلات و مغزشان، نه فقط حرکات و جنبش های محسوس و نامحسوس اندام هایشان، بلکه احساسات، عواطف و تخیل شان را در معرض مبادله قرار می دهند و به عبارتی، تسلیمِ منطق بازار می کنند.
از آن مهتر نویسنده درصدد است که نشان دهد چرا سرمایهداری از حوادث و هجمههای متعدد قرن بیستم به سلامت عبور کرده است و حتی در کشورهای سابق کمونیستی و آنهایی که هنوز خود را کمونیستی میدانند مانند چین و ویتنام در شکل کاپیتالیسم دولتی ظهور کرده است.
نشر روزنه کتاب « سرمایهداری، میل و بردگی: مارکس و اسپینوزا» را در سال ۱۳۹۸ به همت محمود ایرانیفرد و راضیه شامخنیا (مترجمان) منتشر کرده است.