گرامافون را شاید بتوان متفاوتترین کتاب صادق زیباکلام دانست. این کتاب هم از نظر سبک و فرم و هم از نظر محتوا از دیگر آثار این استاد دانشگاه تهران متفاوت است. این کتاب فقط بعدی دیگر از صادق زیباکلام را به نمایش میگذارد. قطعا گرامافون یک کتاب در حوزه سیاست و جامعه شناسی نیست اما به نظر بنده این کتاب هم ردیف بهترین آثار صادق زیباکلام است.
شاید زیباترین و در عین حال موجزترین توصیف از کتاب توسط خود نویسنده و در پیشگفتار آمده باشد:
نمیدانم کتاب “گرامافون” را بگویم پیرامون چه موضوعی است؟ بگویم داستان است، خاطرات است، نوشتاری سیاسی است، روایتی اجتماعی است، حکایت سالهای پایانی زندگی زنی سرشناس است یا اصلا یک ماجرای جاسوسیه؟ واقعاً نمی دانم چه توصیفی در معرفی آن به کار برم. یک جورهایی همه اینها است و درعین حال هیچکدام آنها نیست.
زیباکلام. ص (۱۴۰۱)، گرامافون، نشر روزنه، ص ۸
از منظر محتوا کتاب پیچیدگیها و جذابیتهای خود را داراست. اول چرا گرامافون؟ صادق زیباکلام در اولین فرصت به این سوال پاسخ میدهد. دکتر فاطمی حدود ۱۵ سال از پریوش سطوتی بزرگتر بود. داماد ۳۲ ساله و عروس ۱۷ ساله شاید در آن زمان چندان عجیب نبوده باشد اما سطوتی از خانواده متمولی بود. دیگر داماد خانواده سطوتی مهدی رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران قبل از انقلاب اسلامی بود و پس از انقلاب اعدام شد.
با این حال این تفاوت سنی شاید اولین منع بر سر ازدواج این دو بوده است. اما در این میان دکتر مصدق به شخصه از او درخواست میکند که به خواستگاری دکتر فاطمی پاسخ مثبت دهد. درخواستی که بیشک در تصمیم پریوش سطوتی تاثیرگذار بود و مسیر زندگی او را به کل تغییر داد. در نهایت گرامافون هدیهای از طرف دکتر مصدق به تازه عروس و داماد بوده است. گرامافونی که دههها در پذیرایی خانه سطوتی خودنمایی میکرد و پس از فوت او و فرزندش معلوم نیست به چه سرنوشتی گرفتار شده است.
با این حال این کتاب به نظر بنده بیشتر از اینهاست. این کتاب در مفهوم فلسفی به نوعی voice کاولی است. توضیح مفهوم voice در این مقاله کوتاه نمیگنجد پس فقط منظور خودم را کوتاه میگویم. این مفهوم یعنی لحظه درست خود بودن، لحظهای که پرده ساختارها کنار میرود و ما خودمان هستیم. مثل کودکی که با دیدن کسی میخندد و با دیدن دیگری گریه میکند. اسکینر در جایی میگوید انسانها را نباید با گفتههایشان شناخت بلکه باید با نگفتههایشان شناخت. این ناگفتهها همان voice های ماست. در اینجا منظورم آن است که زیباکلام خواسته یا ناخواسته خودش را به تصویر کشیده است البته نه با گفتن از خود. در واقع این کتاب هر چند در ظاهر در مورد پریوش سطوتی است اما در واقع روایت خود صادق زیباکلام است. دو انسانی که در بطن تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران بودند. پریوش سطوتی همسر دکتر حسین فاطمی در ۱۹ سالگی از بد حادثه قهرمان داستانی تلخ و یک عشق ناسرانجام (و نه نافرجام) بود. او با وجود پیوند عمیق با تمام گروههای سیاسی آن روز و البته امروز ایران اعم از سلطنتطلب و ملی و انقلابی، اما هیچوقت مورد وثوق آنان قرار نگرفت. چرا که همه آنها از او انتظار «دیگری بودن» را داشتند. سلطنتطلبها از او لابد انتظار برائت از رفتار همسر را داشتند و ملیون و انقلابیها هم انتظار موضعگیریهای تندتر علیه سلطنت و سلطنتطلبان. اما او هیچکدام از اینها نبود.
در این میان به نظر بنده صادق زیباکلام شبیهترین فرد به پریوش سطوتی است. او هر چند سابقه طولانی در انقلاب اسلامی دارد، اما در یکی از آثار خود که هنوز مجوز انتشار نگرفته و اینطور که به نظر میرسد هرگز هم نخواهد گرفت از این میگوید که تصویر ما از رضاخان اشتباه هست. این موضعگیری که هر چند به مذاق سلطنتطلبان خوش میآید اما هرگز به آن حدی نیست که او را در مقام یک پژوهشگر تکریم و احترام کنند. از آن سو همین سابقه انقلابی نیز مانع از آن نشده که نویسنده بارها از سوی انقلابیون متهم به توطئه و خرابکاری و جاسوسی نشود.
اما زیباکلام به خوبی در همان ابتدای کتاب توضیح میدهد که چگونه تصوراتش از همسر دکتر فاطمی در همان دیدار اول فرو میریزد. این همان نقطه عطف کتاب است وقتی که نویسنده به بررسی یکی از عجیبترین اتفاقات پریوش سطوتی میپردازد. اینکه چطور همسر دکتر فاطمی در یکی از پیچیدهترین رویدادهای سیاسی پس از انقلا (جنبش سبز) به ایران دعوت و سپس به جرم جاسوسی دستگیر و از کشور اخراج میشود.
به نظر گرامافون صادق زیباکلام دقیقا توصیفی است از خود او و تجربیاتش اما به زبان فرد دیگری که سرنوشت مشابهی داشته است.
سلام کی منتشر خواهد شد؟
اسفند ماه منتشر خواهد شد
یکجا نوشتهاید: زیباکلام درباره اینکه چرا نام این کتاب را «گرامافون» گذاشته است مینویسد: «دکتر مصدق یک دستگاه گرامافون بعنوان کادوی ازدوج به دکتر فاطمی و همسرشان هدیه میدهند که خانم فاطمی آن را بمن دادند و نام کتاب از آن گرفته شده».
https://rowzanehnashr.com/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%b4%d8%a7%d8%b1-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%81%d9%88%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d8%b5%d8%a7%d8%af%d9%82-%d8%b2%db%8c%d8%a8%d8%a7%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85/
و اینجا نوشته شده: گرامافون هدیهای از طرف دکتر مصدق به تازه عروس و داماد بوده است. گرامافونی که دههها در پذیرایی خانه سطوتی خودنمایی میکرد و پس از فوت او و فرزندش معلوم نیست به چه سرنوشتی گرفتار شده است.
بله درسته این مطلب موقعی نوشته شده بود که نسخه نهایی هنوز برای چاپ نرفته بود. در نسخه نهایی به این موضوع اشاره شد.