انتظار خاکستری است!
شاید تنها گل اطلسی بداند که با چه عطش جاودانهای زیستهام. شاید تنها شعلۀ شمعی از برای روشنی تمامی شبهایم کافی باشد. یک ثانیه، شاید تنها یک ثانیه از برای آغاز تمامی لحظاتی که اتفاق رقم می خورد کافی باشد. تنها یک لحظه، یک هجا و شاید تنها یک سکوت بی قرار، از برای جاودانگی معنای زندگی کافی باشد. کسی چه می داند، کسی چه خواهد دانست که جهانم پیوند آتش است و عطش، پیوند خویش و آینه. عطشی از برای نوشیدن این جام که زندگی میناممش.