رکوئیم
رکوئیم مجموعهای دیگر از شعرهای مسلم ذوالفقارخانی (م. شید) بعد از دفتر شعر عُریانی (۱۳۹۳) و هزارههایِ هُبوط (۱۳۹۵) میباشد. اشعار این مجموعه نیز در فضایی از احساس و اندیشه، دستانِ خواننده را گرفته به آفاقِ اجتماع و تاریخ و طبیعت رهنمون میشود. سفری شیرین و خلسهآمیز که میانِ گذشته، حال و آینده به حرکت میآییم و با بالهایِ اندیشه افقهای مختلفی را تجربه میکنیم . رکوئیم، موسیقیِ آشنا اما دردآوری است، که از درد برآمده است و ناچار ما را به یادِ درد میآورد؛ نوا و سرودِ دردناکِ نه مردگان بلکه زندگان است. سهراب سپهری میگوید: گاه زخمی که به پا داشتهام/ زیر و بمهایِ زمین را به من آموخته است … . میانِ درد و ادراک رابطهای مستقیم وجود دارد. شاید بتوان این نوع دردها را دردهایِ فلسفی نامید. دردهایی که ما را به معنایِ زندگی و هستی و طبیعت نزدیک میکنند.
برشی از کتاب:
گورخوابم گورخواب!
خوابِ آرامم نیازرده است کس را، دوستان!
سهمِ بیداری نمیخواهم
مرا کابوس بس!
بوسههایِ زندگانی را نمیخواهم
مرا این بوسه بس!
بوتۀ خواب و خیال است
دَخمۀ تنهاییام!
خیمه ای خاموش و پنهان
خانۀ رُسوایی ام!