لجن شده‌ها

-20%
نوع جلد

قطع

تعداد صفحه

154

نويسنده

40,000 تومان

بوی گند از وجودش فواره می‌زد. بوی لجن‌های آن کوچه‌ی خاکی را می‌داد… شیر آب را باز کرد و همه‌ی شامپو را روی سر خود خالی کرد و با قدرت تمام صابون خوشبوکننده را هر جای بدنش که دستش می‌رسید، می‌کشید. چشمه‌ای از بوی گند، از درون وجودش جوشیده بود، تلوتلوکنان از حمام بیرون آمد. وسط حیاط افتاد. سرفه‌ای کرد و با هر سرفه توده‌ای گند از دهانش بیرون می‌زد، کم‌کم داشت محله را بو می‌گرفت، بوی نفرت‌انگیز و تهوع‌آور او به همه‌ی کوچه‌های اطراف رسیده بود، آن طرف‌تر همسایه‌ها جلو در حیاطش جمع شده بودند، همهمه‌ای راه افتاده بود. پیرزن‌ها که تحملشان کمتر بود گوشه‌ی پیراهن گذارشان را جلوی دماغ‌شان گرفته و آهسته در گوش هم حرف‌هایی می‌زدند که هیچ‌کس درست نمی‌شنید، بعد از دقایقی تمام شهر را بوی گند فراگرفت و به صورت لایه‌ای دودمانند ضخیمی، آسمان را در می‌نوردید.

بریده‌ای از داستان لجن‌شده‌ها، برنده‌ی جایزه‌ی داستان‌نویسی قلم طلایی استان بوشهر
 

مطالعه ۲۰صفحه ابتدایی کتاب

ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

Twitter Instagram
خانه
فروشگاه
حساب کاربری من
0 محصول سبد خرید
منو