کلاجان
کلاجان؛ آئینهای است از زندگی پرمشقت و اما بسیار زیبای روستائیان خطۀ شمال. با عطری از تازگی هوا و باد و بنفشه. نمایی از جالیزها، پنبهزاران، شالیزاران و گندمزاران. و انبوهای از خاطرات کودکانهای که هنوز دور نمانده بود.
حسی که میل داشت شادمانه بدود و نیش باد به سروصورتش بورزد و با نفس عمیق عطر نِزم، خاک و آسمان را در وجودش عجین کند.
همه چیز فراهم بود، جز آب. کاریزها و چشمهسارها خشکیده بود و مزارع تکه تکه شد و بانگ یاری میجست.
میراث عظیمی در آنجا نهفته بود، اما دستانی میخواست که همتّی کند و احیا نماید.
مهاجران کم کم برگشتند. دلها یکی و دستها متحد شد. با همّت تمام آب پدید آمد و دشت تشنه لبخند زد.
اکنون همه خوشحال بودند و هیجان داشتند.
رنگ زندگی سبزشده بود و…
این اثر با نثری زیبا، جاندار، ملایم و تصویرسازیهای هنرمندانه و تعلیق مناسب و گاه رگههای طنز مطبوع، گوشههایی از زندگی مردم را به تصویر کشیده تا علاقمندان به ادبیات داستانی، از زیباییها و فرهنگ با طراوت آن بیاموزند و …
سیدمحمد میرموسوی، نویسنده این رمان متولد ۱۳۴۴، روستای کلاجان سادات، گرگان است.
اوّلین اثر او مجموعه داستان آقاجان سرهنگ بود که در سال ۱۳۷۳منتشر شده که مورد توجه خوانندگان قرار گرفته بود و تاکنون آثار متفاوتی از ایشان منتشر شده است.